درس سی و چهارم-داستان همدلی با پناهندگان

ساخت وبلاگ

Empathy For The Refugee

همدلی با پناهندگان

Imagine you’re a stranger in a strange land far from home. You’re fleeing a brutal government responsible for the imprisonment, torture, and death of your family and friends. You’ve lost everything and traveled miles. You’ve risked it all to find a safe place.

تصور کنید غریبه‌ای در یک سرزمین بیگانه دور از وطن هستید. شما در حال فرار از دولت بی‌رحمی هستید که مسئول زندانی شدن، شکنجه و مرگ خانواده و دوستانتان است. همه چیزتان را از دست داده‌اید و مایل‌ها سفر کرده‌اید. جان خود را به خطر انداخته اید تا مکان امنی پیدا کنید.

You’re in a new country, but there is no welcome. Instead, there is suspicion and hostility. People call you scum and have no sympathy. You’re a refugee, but some people see you as a plague.

شما در کشوری جدید هستید، اما هیچکس به شما خوش‌آمد نمی‌گوید. در عوض مورد تردید و خصومت هستید. مردم شما را بی سروپا می‌نامند و اصلا با شما همدردی نمی‌کنند. شما یک پناهنده هستید، اما برخی از مردم شما را نوعی طاعون می پندارند.

It’s not fair. It’s not right, but it is the reality which some of the 65 million refugees worldwide face every day.

این عادلانه نیست. این درست نیست، اما واقعیتی است که هر روز حدود ۶۵ میلیون پناهنده در سراسر جهان با آن روبرو هستند.

Nearly five million people have fled Syria since 2011. Two million of them are children.

از سال ۲۰۱۱ نزدیک به پنج میلیون نفر از سوریه گریخته‌اند که دو میلیون نفر از آنها کودک هستند.

The refugee crisis is a worldwide problem. The nameless faces in refugee camps are people like us. Yet, there is little empathy.

بحران پناهندگان مشکلی جهانی است. افراد بی هویتی که در اردوگاه های پناهندگان هستند، مثل خود ما هستند. با اینحال همدلی کم است.

In 2006, former US President Barack Obama made a speech to young people about the national “empathy deficit.”

در سال ۲۰۰۶، باراک اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا درباره «کمبود همدلی» برای جوانان سخنرانی کرد.

He said, “As you go on in life, empathy will become harder, not easier. In the real world, no one is forcing you to care. You’ll be free to live in neighborhoods with people exactly like yourself. Free to concern yourself only with what’s going on in your own little circle.”

او گفت: «همانطور که سنتان بالا می رود، همدلی سخت‌تر می شود و نه آسان‌تر. در دنیای واقعی، هیچ کس شما را مجبور به اهمیت دادن به دیگری نمی‌کند. شما آزادید در محله‌ای که اهالی آن دقیقا شبیه خودتان هستند، زندگی کنید. آزادید که فقط خود را مشغول چیزهایی کنید که در دایره کوچک پیرامونتان در جریان است.»

The Pope has encouraged Catholics to extend their circle of care to include refugees by reminding them that “Jesus was a refugee.” Similarly, some Jewish leaders in the US have invited local refugees to join them in celebrating Passover, which is a story of their own history as refugees.

پاپ (رهبر کاتولیکهای جهان) با یادآوری اینکه «عیسی یک پناهنده بود»، کاتولیک‌ها را تشویق کرده است تا دایره‌ی دغدغه‌های خود را گسترش دهند تا شامل پناهندگان نیز بشود. برخی از رهبران یهودی در ایالات متحده از پناهندگان محلی دعوت کرده‌اند در جشن عید فصح که داستان گذشته‌ی آنها به عنوان پناهنده است، به آن بپیوندند.

Empathy is the most precious emotion. To put yourself in someone else’s shoes. To live their dreams and share their fears is the most human of qualities. When we lose the power of empathy, we lose our own humanity.

همدردی با ارزش ترین احساس است. اینکه خود را جای دیگری بگذاری. اینکه رویاهایشان را زندگی کنی و با ترس‌هایشان شریک شوی، انسانی‌ترین خصوصیت است. هنگامی که ما قدرت همدردی خود از دست دهیم، انسانیت خود را از دست داده‌ایم.

In the name of empathy, Save the Children has made two short films about the struggles child refugees face.

سازمان نجات کودکان به عنوان همدردی، دو فیلم کوتاه در مورد مشقاتی که پیش روی کودکان پناهنده است، ساخته است.

Each film has a clever twist. The unnamed girl in the films faces the same horrors common to child refugees everywhere. She loses her family, is exposed to violence, experiences racism and is herded into a refugee camp. The only difference is, this girl is middle-class, white and British.

هر فیلم فراز و فرودهایی هوشمندانه دارد. دختری که نامش ذکر نشده در فیلم با همان وحشت‌هایی که پیش روی کودکان پناهنده است، روبرو می‌شود. خانواده‌اش را از دست می‌دهد، مورد خشونت قرار می گیرد، نژادپرستی را تجربه می‌کند و به یک اردوگاه گروهی پناهندگان منتقل می‌شود. تنها تفاوت این است که این دختر از طبقه متوسط، سفید پوست و اهل بریتانیا است.

People struggle to empathize with those they feel are not like them. The Save the Children films highlight the refugee crisis because they almost trick people into feeling empathy.

مردم در همدردی با کسانی که شبیه خودشان نیستند دچار مشکلند. فیلم‌های سازمان نجات کودکان بحران پناهندگان را برجسته می‌کند زیرا آنها تقریبا مردم را فریب می دهند تا احساس همدردی نمایند.

Burying your head in the sand and ignoring the refugee crisis is no longer an option. The first step towards a more empathetic world is being willing to pay attention to the suffering of our fellow passengers on spaceship Earth. Learn more about what Save The Children is doing here.

دیگر نمی‌توانیم همچون کبک سر خود را زیر برف فرو کنیم و بحران پناهندگان را نادیده بگیریم اولین گام به سوی داشتن جهانی همدلانه‌تر این است که حاضر شویم به درد و رنج همسفرانمان در سفینه فضایی زمین توجه کنیم.

درس بیست و یکم-زمان آینده با going to در زبان انگلیسی...
ما را در سایت درس بیست و یکم-زمان آینده با going to در زبان انگلیسی دنبال می کنید

برچسب : چهارمداستان,همدلی,پناهندگان, نویسنده : jayjay بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 20:32